حالت سیاه
02-05-2024
Logo
سخنرانی ها ونشست های تلویزیونی: شبکه مكه – سخنان گهربار 2 – قسمت بیست و نهم – زمان و اهمیت آن – آیا زمان ارزشمندتر است یا ثروت؟ انسان چگونه زمان را صرف می کند؟
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

مقدمه:

 استاد بلال:
سلام بر شما. انسان در این دنیا در دو بُعد زمانی و مکانی زندگی می کند. انسان چگونه با زمان برخورد می کند؟ اهمیت زمان چیست؟ آیا وقت ارزشمندتر است یا ثروت؟ در این دوره، انسان چگونه برای صرف وقت مطابق با رضای خداوند بزرگ در جهت بهره مندی از زمان و نه اتلاف آن حرکت می کند؟ خدای تعالی می فرمایند:

« کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید. »

(ملک/ 2)

 چرا خداوند مرگ را بر زندگی مقدم داشته است؟ و در حقیقت علت آفرینش زندگی چیست؟ چگونه زمان را در جهت رضایت و اطاعت خداوند بزرگ صرف کنیم؟
این سخنرانی را که از ارزش های اسلام در برخورد با زندگی و زمان صحبت خواهد کرد دنبال نمایید.
به نام خدا، [خدای] رحمانی که قرآن را آموخت، انسان را آفرید و به او علم بیان را یاد داد. پروردگارا،تمام تعریف و سپاس مخصوص توست، همانگونه که شایسته ی چهره ی باشکوهت، و فرمانروایی بزرگت می باشد. منزهی تو، ستایش بی شمار ما بر تو باد، آن گونه که تو خود، خودت را می ستایی. و سلام و درود می فرستم بر مولایمان محمد و بر اهل بیت و همه ی یارانش.
برادران بزرگوارم؛ سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد. در ابتدای یک قسمت دیگر هستیم. از حضور شما و جناب دکتر محمد راتب نابلسی خرسندیم. سلام بر شما استاد بزرگوار.
 دکتر راتب:
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما.
 استاد بلال:
استاد بزرگوار، در دیدار قبلی بیان کردیم که انسان در دو بُعد زندگی می کند؛ بُعد مکانی و بُعد زمانی. بُعد مکانی، همان هستی است که در باره ی آن به اندازه توفیقی که
خداوند عنایت فرمود صحبت کردیم. امروز به بُعد زمانی می پردازیم. خداوند بزرگ فرصتی به انسان داد وآن عمر اوست. زمانی که در آن زندگی می کند، مسلمان با این زمانی که در آن زندگی می کند چگونه برخورد می کند؟ اولاً اهمیت آن چیست و برای چه زمان مهم ترین چیز در زندگی انسان است؟

اهمیت زمان در زندگی انسان:

 دکتر راتب:
به نام خداوند بخشنده ی مهربان، سپاس مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است. و سلام و درود بر سرورمان محمد و بر اهل بیت پاک و مطهرش، و بر اصحاب نیک و بزرگوار ایشان، امانتدار دعوتش و پرچم داران سپاهش. پروردگار جهانیان از ما و از ایشان راضی باشد.
در مدرسه آموخته ایم که هستی شامل اشیاء جامد، گیاهان، حیوانات و انسان هاست. منظور از جامد جسم مادی که دارای وزن و حجم باشد، مانند این میز دارای ابعاد سه گانه ی طول و عرض و ارتفاع می باشد. و مقداری از فضای خالی را اشغال می کند. این جسم مادی اگر حرکت کند بُعد چهارمی راتشکیل می دهد، که آن بُعدزمان است- طول یک بُعد، عرض یک بُعد و ارتفاع یک بُعد – که هرجسم مادی دارای این سه بُعد است.ممکن است شما ماشینی راکه بیست سال پیش ساخته شده را دیده باشید،که رنگش تغییر کرده، قسمتی از چرخ ها فرسوده شده است، این تغییرات فقط در گذر زمان ایجاد شده است.بنابراین بُعد چهارم، بُعد زمان نامیده می شود.
 برای کلمه انسان، تعریفی جامع، مانع و قاطع مانند تعریفی که امام بزرگوار حسن البصری رحمه الله كرده اند را ندیده ام. که انسان چیست؟ انسان شامل چند روز است.هرروزی که می گذرد مقداری از او نیز تمام می شود. بنابراین انسان زمان است یا اینکه تنها سرمایه اش زمان است. یا گرانبها ترین چیزی که در اختیار دارد همان زمان است. به خاطر همه ی این دلایل خداوندمتعال به انسان سوگند می خورد ، زیرا او مطلق زمان است. خداوند متعال می فرمایند:

« سوگند به عصر »

(عصر/ 1)

 و ما اتفاق نظر داریم بر این که زمان بعد چهارم اشیاء است. طول، عرض و ارتفاع ابعاد مادی هستند، اما بعد چهارم، زمان است. و انسان یک موجود متحرک است.
اکنون این آیه، آیه ای جامع، مانع و زیبایی است که امام شافعی رحمه الله درباره ی آن گفته است که اگر مردم در این سوره تدبر نمایند برای آن ها کفایت می کند، این همان سوره ی عصر است. خداوند تعالی می فرمایند:

« سوگند به عصر »

(عصر/ 1)

 واو برای قسم است. یعنی خداوند بزرگ برای ما به زمان مطلق سوگند می خورد. جواب قسم هولناک است. خداوند متعال می فرمایند:

« سوگند به عصر، حقیقتا انسان در زیان بزرگی است. »

(عصر/1-2)

 زیانکار، پروردگارا، چرا [زیانکار است]؟ گفته می شود: برای اینکه زمان می گذرد در حالی که انسان فقط آن را هدر می دهد. قبل از این که بگوییم: مؤمن، غیر مؤمن، صالح، تبهکار، قبل از همه ی اینها زمان به تنهایی می گذرد، در حالی که انسان آن را هدر می دهد. یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه، هفته دوم هم گذشت، هفته ی سوم، هفته ی چهارم، یک ماه گذشت،هر سه ماه یک فصل است. هر چهار فصل یک سال، و هر ده سال یک دهه می شود، زندگی انسان چند دهه است. بین دهه ی شصت و هفتاد با مرگ دست و پنجه نرم می کند. او(انسان) یک «زمان» است که هرگز این حقیقت مهم را نمی داند که او در حقیقت تنها چند روز است. و هر بار که یک روز می گذرد قسمتی از او به هدر می رود و او ضرر می کند.
اینجا یک نکته ی ظریفی وجود دارد؛ این که انسان یک حرکت نموداری رو به بالا دارد. فرزندی دارای سیستم و اعضای سالم که صحبت می کند، راه می رود، وارد مهدکودک می شود،وبعدازآن وارد ابتدایی می شود،وبعد ازآن راهنمایی و سپس از دبیرستان، فارغ التحصیل می شود و مدرک دکترای خود را از دانشگاه دریافت می کند. به عنوان یک استاد دانشگاه تعیین می شود،وازدواج می کند، بچه دار می شود، پا به پیری می گذارد. خدای متعال می فرمایند:

« حقیقتا از حالتی به حالتی دیگر تحول خواهید یافت.»

(انشقاق/ 19)

 (یعنی هول موت بعداز آن سؤال منکر ونکیروبعدازحشر وحساب وعبور ازصراط وبعد از ان بهشت یا جهنم) .سپس آگهی ترحیم می آید.
برادران بزرگوار، به صورت علمی و روشن، آیااین ممکن است که همه با هم بیدار شویم و من هر روز با شما مانند روز قبل بدون تغیر باشم؟
در روزی از روزها تغییر در جسم آغاز می شود، اگر این دربان خروجی به صورت جدی بگوید که خبر مرگ نصب می کند، همه ی شجاعت، هوش و عقلت ناچار باید خودش را برای این ساعت آماده کند. هر آفریده شده ای می میرد و تنها آن صاحب بزرگی و جبروت باقی می ماند:

هر چند طولانی شود ظلمت ، از صبح بعد از شب، گزیری نیست
وعمرهر چند طولانی شود بسیار، از رفتنت در قبر، گریزی نیست
***
هر پسر ودختری هرچند سلامتیشان طولانی شود روزی روی طابوت محمولند
گر حمل کردی جنازه ای سوی قبر، قطعی بدان بعد از او تویی
***

بهره مندی از وقت در جهت شناخت خداوند بزرگ:

 اکنون چیزی که توجه را جلب می کند آن است که این سوره ی جامع و مانع سوره ی عصر است. خداوند در این سوره به مطلق زمان سوگند می خورد بنابراین انسان همان زمان است. و جواب قسم «خاسر» (به معنای زیانکار) می باشد. اما رحمت خداوند در «إلا» ( استثناء ) می آید. خداوندمتعال می فرمایند:

« به جز کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، و یکدیگر را به حق سفارش کردند، و یکدیگر را به صبر سفارش کردند.»

(عصر/ 3)

 یعنی تا زمانی که در جست و جوی حقیقت نباشیم؛ اینکه دلیل وجود ما در دنیا چیست؟ حقیقت دنیا چیست؟ حقیقت مرگ چیست؟ [حقیقت] بعد از مرگ چیست؟ اصلا چرا آفریده شده ایم؟ سرای آخرت چیست؟ بهشت چیست؟ جهنم چیست؟ چه چیزی تکالیف را استحکام می بخشد؟ این ها حقایق بزرگی هستند. به همین دلیل اکنون می گویم: هر انسان باهوشی عاقل نیست. ممکن است متخصص فیزیک هسته ای باشد اما خدای نکرده از نظر برخی از مردم عاقل نباشد. تا زمانی که انسان خدا را نشناسد عاقل نیست. هر کس که در حفظ جزئیات قوی باشد باهوش نامیده می شود اماعاقل نامیده نمی شود مگراینکه که خدا را بشناسد، این انسان است که خداوند برایش به مطلق زمان سوگند می خورد و جواب قسم می آید. خداوند متعال می فرمایند:

« حقیقتا انسان در زیان بزرگی است، مگر...»

(عصر/ 2-3)

 برادران بیننده، تا زمانی که در جست و جوی حقیقت نباشید، و تا زمانی که مطابق با آن حرکت نکنید، و به سوی آن دعوت نکنید، و تا زمانی که بر شناخت حقیقت و عمل به آن و دعوت به آن صبر نکنید، در زیان هستید، این سوره کفایت می کند. اگر مردم در این سوره بیندیشند همین برایشان کافی است. شما چند روز هستید. قهرمان بودن آن است که این وقت را در راه بهره مندی صرف کنی نه آن را هدر دهی. به این معنا وقتی که من می خورم، می نوشم، شب زنده داری می کنم، می خوابم، بیدار می شوم و به محل کارم می روم و همینطور ادامه می دهم، تا اینکه ناگهان به طرز غافلگیرانه ای دنیا را ترک کنم، بنابراین من زیان کارم. اما اگر در زمانی که می گذرد کاری را انجام دادم که بعد از گذشت زمان برایم سودمند واقع گردید، این همان هوشیاری است، این همان برتری و همان عقل است. این همان پیروزی و رستگاری است که در زمانی که می گذرد کاری را انجام دهم که بعد از گذشت زمان برایم سودمند باشد. خداوند متعال می فرمایند:

« سوگند به عصر، حقیقتا انسان در زیان بزرگی است. به جز کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، و یکدیگر را به حق سفارش کردند، و یکدیگر را به صبر سفارش کردند. »

(عصر/ 1-3)

 در برخی از دعاها وارد شده است:
طلوع خورشید برای من مبارک نباشد روزی که در آن دانشم نسبت به خداوند بیشتر نشده باشد. طلوع خورشید برای من مبارک نباشد روزی که در آن نزدیکی ام نسبت به خداوند بیشتر نشده باشد. این همان عقل است. این هوشیاری است، این همان موفقیت و رستگاری است.
 استاد بلال:
استاد گرامی خداوند به شما جزای خیر و نیکی دهد. بعد از میان برنامه به ادامه ی سخن باز می گردیم...
سلام علیکم. دوباره به حضور شما برگشتیم تا سخن درباره ی ارزش های اسلام در رابطه با زمان و زندگی را دنبال کنیم.
استاد بزرگوار قبل از میان برنامه درباره ی سوره ی عصر و اسرار زیاد آن برای ما صحبت کردند تا برای صرف زمان در جهت بهره مندی از آن و نه هدر دادنش هماهنگ شویم. سؤالی به ذهنم آمد که چه بسا پاسخش روشن باشد اما این پاسخ همخوانی ندارد. ثروت ارزشمند تر است یا زمان؟ مردم وقتشان را با سرگرمی ها می گذرانند. یکی از صالحان می گفت: به خدا سوگند اگر وقت از آن ها خریده می شد قطعا آن را از آن ها می خریدم. بنابراین آیا ثروت ارزشمندتر است یا وقت؟

وقت ارزشمندتر از ثروت است:

 دکتر راتب:
به خداوند سوگند جواب معمولی و اساسی این است که وقت باارزش تر از ثروت است. زیرا انسان در حقیقت همان وقت است. با این حال اهل دنیا عمرشان را صرف کالاهای از بین رفتنی می کنند، در حالی که مؤمن وقتش را در معرفت خداوند و اطاعت از او و عمل برای خشنودی اش صرف می کند. من مثال ساده ای می زنم. شخصی واقعا باهوش و بسیار فقیر نزدیکانش را قانع می سازد که آنچه را از زیورآلات دارند بفروشند وبه او بدهند واویک بلیط هواپیما بخرد و برای ادمه تحصیل به امریکا برود. به خاطر آنکه بسیار فقیر بود مجبور بود که بعد از ظهرها در رستوران کار کند، صبح به دانشگاه برود و شب ها درس بخواند. هفت سال با سخت ترین شرایط گذشت، به درجه ی دکترا رسید و بالاترین منصب در شهرش به او وعده داده شد. خانه ای در بالاترین محله های پایتخت و خانه ای دیگر در منطقه ی ییلاقی با درآمدی نجومی. اکنون به درجه ی دکترا رسیده است و مدرک و گواهی اش آماده شده است. به سوی فرودگاه می رود، پایش را روی پله ی هواپیما قرار می دهد، در وضعیت کنونی، او دورانی با ویژگی های خودش را گذرانده و دوره ای دیگر با ویژگی های جدید برای او آمده است. جایگاه اجتماعی، مقامی والا، خانه ای شیک، رفاه، هزینه ی بسیار، این وضعیت مرگ نسبت به مؤمن است آن گاه که دنیا را ترک می کند، این مرگ [به منزله ی] جشن عروسی مؤمن است، و این مرگ تحفه ای برای مؤمن به شمار می رود.
 یک بار در جلسه ای بودم که درباره ی سعادت مؤمن سخن گفته شد. یکی از آن ها گفت: به خدا سوگند من معتقدم که او خوشبخت نیست. به او گفتم: دلیلش چیست؟ گفت: اگر یک موج گرمای شدید وجود داشته باشد مؤمن آن را تحمل می کند و اگر افزایش قیمت باشد مؤمن تحمل می کند. طبیعتا من می خواستم که با همان روش به او پاسخ دهم. به او گفتم: اگر انسانی بسیار بسیار بسیار ضعیف باشد، هشت فرزند داشته باشد و درآمدش برای هزینه ی نان کافی نباشد، در منزل اجاره ای ساکن باشد و شکایت تخلیه علیه او باشد، من مثالی سخت آوردم؛ فقر شدید و هزینه های زیاد. این فرد عمویی دارد که پانصد میلیون دارد و فرزندی هم ندارد و این شخص فقیر تنها وارث او می باشد. در سانحه ی رانندگی از دنیا می رود و این فرد ناگهان صاحب پانصد میلیون می شود. اما به خاطر معاملات بسته شده، انحصار وراثت، و غیره حتی یک قرش از آن را نمی گیرد مگر بعد از یک سال. برای چه امسال که هنوز هیچ چیزی در زندگی او تغییر نکرده است او از خوشبخت ترین مردم است؟ زیرا او به یک مبلغ نجومی وعده داده شده است. زیباترین ماشین و زیباترین خانه را خواهد خرید. درآمد و هزینه خواهد داشت. اکنون به سخن خداوند متعال گوش می دهیم:

« آیا کسی که او را وعده ای نیکو داده ایم و او [روز قیامت] آن وعده را خواهد دید مانند کسی است که او را از متاع زندگی دنیوی برخوردار ساخته ایم و سپس در روز قیامت از بازخواست شدگان خواهد بود.»

(قصص/ 61)

 بنابراین انسان زمانی که اندیشه می کند می بیند که در واقع سعادت ابدی همان اساس و اصل است و این سعادت ابدی، اطاعت خداوند را می طلبد. و نکته ی ظریفی که دوست دارم برای برادران بیننده تأکید نمایم این است که در اسلام محروم شدن یافت نمی شود. و بار دیگر به سخن خداوند متعال بازمی گردیم:

« و کیست گمراه تر از آن کسی که بدون راهنمایی خداوند، از هوای نفس خود پیروی کند. »

(قصص/ 50)

 معنای آن از نظر علمای اصول متفاوت است: کسی که از هوای خود یعنی از شهوتش مطابق با راهنمایی خداوند پیروی کند اشکالی ندارد. در دین محرومیت وجود ندارد، لکن [مؤمن] هدف بزرگی دارد. زمانی که این هدف رادر جلویش قرار دهدو آنرا دنبال کند او خوشبخت ترین مردم است. و حرکت نموداری او رو به بالا است. اندکی قبل گفتم:
حرکت نموداری شخص رو به بالا می باشد. اما زمانی که می میرد این حرکت به صفر تنزل می یابد. به جز انسان مؤمن که حرکت نموداری اش صعودی است و این صعود بعد از مرگ نیز ادامه دارد. و مرگ یک نقطه بر روی این خط حرکتی صعودی می باشد.
 استاد بلال:
استاد بزرگوار شما همیشه می فرمودید: آنجامسئله مقایسه ای میان ثروت ووقت وجود دارد. این تفاوت بسیار حساس است.

مقایسه میان ثروت و وقت:

 دکتر راتب:
ای فرزندم، علم بهتر از ثروت است. زیرا علم تو را محافظت می نماید و حال آن که تو ثروت را حفظ می کنی. و مال با انفاق کاهش می یابد حال آن که علم با انفاق پاکیزه می گردد. فرزندم، خزانه داران ثروت مرده اند در حالی که [جسمشان] زنده است و حال آن که علما تا زمانی که روزگار پابرجاست باقی خواهند بود. نخبگانشان گمنام هستند اما تصویرشان در قلب ها موجود است.
یک بار از دانشجویانم سؤال کردم چه کسی از شما تاجر بزرگی را که در سال 1886 در شام زندگی می کرد را به یاد دارد؟ هیچ کس نمی شناخت. گفتم: من هم نمی شناسم. اما بزرگان ما عمر، خالد، صلاح الدین أیوبی، آنها بزرگان و خلفا و رهبران ما بودند، آنها پیروز و مؤمن بودند. و بنابراین قهرمان بودن این است که بعد از مرگت نشانی به جای بگذاری. این مؤمن نشانی واقعا بزرگی به جای گذاشته است.
 استاد بلال:
در رابطه با اهمیت زمان نزد انسان می فرمودید: اگر کسی به یک بیماری عضله ای دچار شود همه ی دارایی خود را می فروشد با این خیال که وقتی به دست بیاورد تا عمل جراحی انجام دهد. زمانی که انسانی را می بینیم که ثروت خود را هدر می دهد چگونه درباره ی او قضاوت کنیم؟ و سؤال بعدی اینکه اگر دیدیم کسی وقت را تلف می کند [این قضاوت چگونه باید باشد] ؟
 دکتر راتب:
نخست این تفکر که وقت ارزشمندتر از ثروت است، کسی که صد هزار دینار اردن یا صد هزار لیره دارد و آن را آتش می زند، قطعا حکم جنون را به او می دهیم. زمانی که وقت ارزشمندتر از ثروت است، کسی که ثروتش را هدر می دهد نسبت جنون به او می دهیم. پس کسی که وقتش را تلف می کند چگونه خواهد بود؟ یعنی در ساعت دو شب بازی نرد انجام دهد چه سودی برای مردم دارد؟ واقعا چیزهای زیادی هست که شایسته است به آن توجه شود.
 استاد بلال:
استاد بزرگوار اصطلاح جدیدی به نام مدیریت زمان وجود دارد، یعنی فرد زمانش را به شکل صحیح مدیریت کند. شما در ابتدای برنامه با واژه ی بهره بردن از صرف زمان از آن گذشتید.

مدیریت زمان:

 دکتر راتب:
زمانی لازم است که شما زمان را صرف کاری نمایید که بعد از گذشت آن زمان، حتما به شما سود برساند. وقت را در کاری صرف می کنید که بعد از سپری شدن زمان برایتان مفید باشد. یعنی زمانی که به سوی خدا دعوت می کنید، زمانی که گرسنگان را غذا می دهید، آن گاه که بی پناهان را پناه می دهید، زمانی که بیماران را معالجه می کنید، شما هنگامی که پی می برید که علت وجودتان در این دنیا عمل صالح است، [ درمی یابید که ] راه ها به سوی خالق به تعداد افراد بشر است. خداوند متعال می فرمایند:

« و اعمال شایسته [جایگاه ] او را بالا می برد. »

(فاطر/ 10)

« و برای هر یکی،برحسب آنچه که عمل کردند درجاتی وجود دارد. »

(احقاف/ 19)

« پروردگارا، مرا به دنیا بازگردان، چه بسا اعمال شایسته ای که آن را ترک نمودم انجام دهم. »

(مؤمنون/ 100-99)

 بنابراین کارهای شایسته همان راز زندگی می باشد، موضوعی نیست که آن را انجام بدهی یا انجام ندهی. کار شایسته گلی نیست که آن را روی سینه ات قرار دهی، کار شایسته هوایی است که باید آن را استشمام کنی. در وقت نماز صبح هستیم. خداوندا به ما کار شایسته ای عنایت کن که ما را به تو نزدیک سازد.
 استاد بلال:
استاد بزرگوار، مرگ و زندگی دو مخلوق از مخلوقات خداوندمتعال هستند. مؤمن با آن ها این گونه رفتار می کند. زیرا خداوند بزرگ می فرماید:

« کسی که مرگ و زندگی را خلق کرد تا شما را بیازماید. »

(ملک/ 2)

 برای چه مرگ بر زندگی مقدم شده است؟

حکمت مقدم شدن مرگ بر زندگی:

 دکتر راتب:
حقیقت مرگ، پایان است. مردم همگی الآن زندگی می کنند. می خورند، می آشامند، از نعمت برخوردارند، تا صبح بیدارند و کارهایی را انجام می دهند که خداوند بزرگ را خشنود نمی سازد. اما مرگ همان سرنوشت است.
بنابراین به خاطر خطیر بودن و به خاطر اهمیتش مقدم شده است. زیرا فاصله می اندازد، مانند انسانی که در جاده ای هموار راه می رود و دو راه می بیند، راه اول پایین رونده و راه دوم بالارونده، در اینجا انسان به آخر می رسد، اما آیا از ساکنان بهشت است یا از اهل دنیا، اهلی که دنیایش بر معصیت به پایان رسید!؟
 استاد بلال:
انتخاب ها بعد از مرگ بسیار محدود است.
 دکتر راتب:
در دنیا هزار اختیار دارید. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست بعد از این دنیا تنها یک خانه است، بهشت یا جهنم.»

[جامع الصغير به نقل از ححمزة بن حمران]

پایان و خداحافظی

 استاد بلال:
استاد بزرگوار خداوند به شما پاداشی خیر دهد و نیکی عطا فرماید.
برادران بزرگوار، در پایان این سخنرانی زمانی باقی نمانده، از شما به خاطر همراهی خوبتان تشکر می کنم و از خداوند با شکوه و بزرگ می خواهم که شما را در بهترین حال ملاقات کنم. تا دیدار بعدی شما را به خداوندی می سپارم که

 

 سپرده شده را ضایع نمی کند. و سلام و رحمت و برکت خداوند بر شما باد.

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر